مراسمات

روز سوم محرم؛ حضرت رقیه (س)

دلخورم از شام آهم را تماشا کرده اند
چشمه­ ی چشمِ مرا از گریه دریا کرده اند

سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است
با من از بس مردمِ بی خیر بد تا کرده اند

کوچه گردی، ریسمان، نانِ تصدق، کعب نِی
خیلی از این بدترش را بد دهان ها کرده اند

هر کجا در راه افتادم سرم آورده اند
با لگد، کاری که با پهلویِ زهرا(س) کرده اند

صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشتِ دست
هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا کرده اند

آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند
بی هوا تا آستینِ غیظ بالا کرده اند

تا به حدِّ مرگ بعد از آنکه هر بارم زدند
از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا کرده اند

ریشه ریشه فرشِ سرخِ گیسوانم ریخته
بر سرم با پا یهودی ها تقلّا کرده اند

شامیان نازِ یتیمانه نمی دانند چیست!
غیرِ اَخم و قهر و تندی کاری آیا کرده اند؟

دخترت را زَجر کُش کردند هَرزه چشم ها
غربتم را سنگ و خاکستر تسلّی­ا کرده اند

خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ
تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند

مهربانِ من رفیقِ تازه پیدا کرده ای
خیزرانها بر لبِ تو جشن بر پا کرده اند

زیور آلاتِ حرم بازیچه هایِ دختران
چند سر اسباب بازیِ پسرها کرده اند

(علیرضا شریف)

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

11 − نه =

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن